توی خلوت پر از همهمه که صدایی به صدا نمی رسه
اگه می تونی منو دعا بکن من که دستم به خدا نمی رسه
آسمونا ارزونی پرنده ها جای آسمونا یه قفس بده
همه ی دار و ندار مو بگیر هر چی بودم و دوباره پس بده
بازم هیچ راهی به مقصد نرسید من هزار و یک شبه معطلم
تا ته جاده دنیا رفتم و بازم انگاری سر جای اولم
چرا دنیا با تمام وسعتش مرهمی برای زخم من نداشت
پای هر چی که دویدم آخرش حسرت داشتنشو تو دلم گذاشت
سر رو شونه های سنگ روزگار قد این فاصله هق هق می کنم
دارم ازثانیه ها سیر می شم دارم از دوری تو دق می کنم
پشت خنده های مصنوعی من دل به این بغض گلو شکن بده
روزگار سردمو ورق بزن دست مهربونتو به من بده
گم شدم توی شبی که خودمم، شبی که حتی یه فانوس نداره
منو با خودت ببر به روشنی آخه هیچکی مثل تو منو دوس نداره
لک زده دلم واسه یه همزبون، شیشه ی دل همه سنگ شده
میدونی دلیل گریه هام چیه؟ آی خدا دلم واست تنگ شده
*به سلامتیه تویی که دلت میخواد فریاد بزنی
برچسب : نویسنده : ali irsalamat18246 بازدید : 245